معنی همدستی و تبانی
حل جدول
گاوبندی
لغت نامه دهخدا
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) ابوالعباس تبانی. رجوع به ابوالعباس شود.
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) ابوالصادق تبانی. رجوع به ابوالصادق شود.
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) ابوالصالح تبانی. رجوع به ابوالصالح شود.
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) ابوبشر تبانی از سلسله ٔ تبانیان است. رجوع به تبانیان شود.
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره ٔ سلطان مسعود غزنوی بود:... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77). رجوع به ابوطاهر شود.
تبانی. [ت ُ] (ص نسبی) منسوب به تُبان. رجوع بهمین کلمه شود.
تبانی. [ت َ] (مص) با یکدیگر قراری نهادن، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است. مواضعه ٔ نهانی پیمان بستن. این کلمه برساخته از ماده ٔ «ب ن ی » است و در فرهنگهای عربی استعمال نشده. در نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز آمده: تبانی با یکدیگر قرار گذاشتن از کلمات مجعول است و در کتب لغت موجود نیست. (شماره ٔ دوم از سال اول نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز).
تبانی. [ت َب ْ با] (ص نسبی) منسوب به تبانه. رجوع بهمین کلمه شود.
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) شیخ جلال الدین التبانی، از مردم تَبّانَه است. مردی دانشمند و پسر وی یعقوب از اصحاب حافظبن حجر بود. (از تاج العروس).
تبانی. [ت ُب ْ با] (ع اِ) منسوب به تبان، شلوار کوتاهی که ملاحان پوشند. (انساب سمعانی ورق 103).
تبانی. [ت َب ْ با] (اِخ) شرف الدین یعقوب بن ادریس بن عبداﷲ نیکدهی رومی حنفی معروف به قره یعقوب ساکن لاندره (844- 879 هَ. ق.). او راست: اشراق التواریخ، و حاشیه ٔ انوارالتنزیل بیضاوی و شرح مصابیح السنه ٔ بعوی و شرح هدایه ٔ مرغینانی. (هدیه العارفین ج 2 ص 546).
تبانی. [ت ِ / ت َب ْ با] (اِخ) تمام بن غالب بن عمروبن بناء موسی قرطبی مکنی به ابوغالب و ابن التبانی، لغوی کوفی مالکی است، و در 436 هَ. ق. درگذشت. او راست: «اخبار تهامه» و «تلقیح العین » در لغت و «شرح فصیح ثعلب » و «فتح العین علی کتاب العین » و «المواعب ». (هدیه العارفین ج 1 ص 245).
تبانی. [ت َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 144هزارگزی جنوب میناب و بر سر راه مالرو جاسک به میناب واقع است و40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
تبانی. [ت َ] (اِخ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل... البصری الواعظ و ابوالحسن علی بن احمدبن عبدالرحمن العزال و ابومحمدبن السقا و غیرهم حدیث کرد و از وی ابوالبرکات ابراهیم بن محمدبن خلف الحماری روایت کرده است. (انساب سمعانی ورق 103 الف).
معادل ابجد
988